بگذار باران صدایت کنم
ماه من بیا
باران مهربانم
نازنینم
غنچهی کوچکم
فرشتهی رهایی
بیا
بیا که بیتو تنهایم
و قلبم در انتظار شبیخون حجم کوچک توست
آغوش سردم حضور گرم تو را میطلبد
و خانهی بیروحم
روح سبزت را
بیا
گل آفتابگردانم
رو برگردان
تا ببینم صورت چون ماهت را
بیا
بگذار باران صدایت کنم
تو طراوت زندگی من باش
بگذار بهار صدایت کنم
تو نور زندگی من باش
بگذار تابان صدایت کنم
ماه قشنگم من
بیا
حال دلم طور دیگری شده
جای خالی تو بیشتر از هر زمانی خالی است
بیا
من تا طلوع دوبارهی خورشید
به تو خیره میمانم
و با فروغ چشمانم مراقبت هستم
دلم برایت شور میزند
برای گلبرگهایت
برای برگهایت
برای ...
بیا