عطر تنت میان گندمزار...
همه چیز از تو آغاز شد
از نامههایت
از واژههایی که بیپروا بر تن کاغذ مینشست
از حرفهایت
درددل کردنهایت
و ترانههایی که گاهی برایم میسرودی
***
همه چیز از تو آغاز شد
از عطر تنت که میان گندمزار میپیچید
و باد
که قاصدکها را از سوی تو میفرستاد
تا پیام محبت تو را برایم به ارمغان
بیاورند
***
همه چیز با تو تمام میشود
از این سکوت تلخ
از رفتن بیخداحافظی
و غمی که بر دلم نشاندهای
***
شاید
این آخرین حرفهای من باشد
من
بهزودی تمام میشود
نه
من نه
ما بهزودی تمام میشویم
و تمام حرفهای میان ما
رفتهرفته آب میشود
مثل برفهای آخرین زمستان
من
تو
و تمام دلنوشتهها
***